
حمایت فوری داروی فاطمه
- جمع آوری شده ۱۶,۰۰۰,۰۰۰ تومان
- مبلغ هدف ۱۶,۰۰۰,۰۰۰ تومان
- حامیان ۱۷۶ نفر
- زمان ثبت ۱۴۰۱/۱۱/۰۹
ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺧﺎﻧﻢ 57 ﺳﺎﻟﻪ و ﻣﺘﺎﻫﻞ ﻭ ﺳﺎﮐﻦ ﻣﻼﯾﺮ است. او ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻧﺎﺭﺳﺎﯾﯽ ﮐﻠﯿﻪ و یک نوع ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ خونی شدید نیز دارد ﮐﻪ ﭘﻼﮐﺖ ﺧﻮﻧﺶ مدام ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯽآید. ﭘﺰﺷﮏ ﻣﻌﺎﻟﺞ ﻧﻮﻋﯽ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ Ablyze ﺗﺠﻮﯾﺰ نموده ﮐﻪ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺁﻥ ﻣﺒﻠﻎ چهار ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺗﻮﻣﺎﻥ است و ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻬﯿﻪ ۴ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﮐﻪ ﻣﺒﻠﻎ ﺁﻥ ۱۶ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻪ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻧﺪ.
ﻫﻤﺴﺮ فاطمه خانم ﺑﺎﺯﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﯽ اندکی ﺩﺍﺭﺩ. آنها 4 فرزند دارند و ﻃﯽ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ بیماری فاطمه خانم ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺑﺎﺑﺖ ﺧﺮﯾﺪ این ﺁﻣﭙﻮﻝ ﻓﺮﻭﺧﺘﻪﺍﻧﺪ. متاسفانه به علت مشکلات مالی خانواده، گاهی بین تزریق ها فاصله افتاده که باعث شده حال فاطمه خانم بدتر شود، دارو تاثیرش را از دست بدهد و مداوا به خط صفر برگردد.
با شرکت در حمایت فوری داروی فاطمه، برای نجات جان این مادر و حفظ خانوادهاش او را یاری دهیم.
در گوشهوکنار این جهان، مادرانی هستند که درد را در آغوش میکشند و رنج را به لبخندی پنهان بدل میکنند، تنها به این امید که فرزندانشان روزی طعم آسایش را بچشند. اما چه تلخ است وقتی که همین مادر، در حالی که خود در چنگال بیماری گرفتار شده، توان جنگیدن را از دست میدهد، نه به خاطر شدت درد، که به دلیل نبود دارویی که میتوانست مرهمی بر زخمهایش باشد. چه بیرحم است زمانی که ثانیهها برای او به نبردی بیامان تبدیل میشوند و هر لحظهی تأخیر در رسیدن دارو، جانش را بیشتر در معرض خاموشی قرار میدهد.
دارو تنها یک قرص، یک شربت، یا یک آمپول نیست؛ دارو امید است، فرصتی دوباره برای زندگی، مجالی برای بقاست. برای بیماری که روی تخت بیمارستان روزها را میشمارد، برای مادری که کودکش را با دستانی لرزان در آغوش میگیرد و برای پدری که نگران از دست دادن همراه زندگیاش است، دارو چیزی فراتر از یک ترکیب شیمیایی است. این همان کورسوی امیدی است که میتواند شبهای تار درد را به آرامش سحر بدل کند، اما چه سخت است زمانی که به دلیل نبود امکانات، فقر، یا نبود دسترسی به موقع، در دل ناامیدی غرق میشود.
در میان تمام رنجها، مادران بیمار، قصهای غمانگیزتر دارند. آنان که خود ستون خانهاند، با هر لحظۀ بیماری، نهتنها جسمشان، که خانهشان نیز فرومیریزد. کودکی که با چشمهای پر از ترس به مادر بیمار خود نگاه میکند، نمیفهمد که چرا داروی سادهای که میتوانست حال مادرش را بهتر کند، در دسترس نیست. نمیداند که چگونه یک نسخهای که نمیتوان تهیه کرد، میتواند سرنوشت خانوادهای را تغییر دهد. بیخبراست از آنکه مادر، نه از درد، که از نگرانی آیندۀ فرزندانش بیتاب است.
تأمین بهموقع داروهای بیماران خصوصا بیماران محروم و کم بضاعت، چیزی بیش از یک مسئولیت است؛ این یک وظیفۀ انسانی، یک رسالت بزرگ در برابر کسانی است که چارهای جز امید به دستهای یاریگر ندارند. هر دارویی که به موقع به دست یک بیمار میرسد، در حقیقت، نوشدارویی است که میتواند داستان یک زندگی را از پایانی تلخ، به آغازی دوباره بدل کند.
چقدر زیباست که بدانیم میتوانیم در این دنیای بیرحم، چراغ امیدی برای مادری بیمار باشیم، میتوانیم اشکهای کودکی را که از ترس از دست دادن مادرش به دامنش پناه برده، به لبخندی دوباره تبدیل کنیم. تأمین دارو برای بیماران محروم، نه یک لطف، که حقی است که باید ادا شود. زیرا هیچکس نباید به این دلیل که توان مالی ندارد، حق زندگی را از دست بدهد. هیچ مادری نباید شبها با درد بخوابد، تنها به این دلیل که دارویش پشت قفسههای سرد داروخانهها باقی مانده است و حساب خانواده از پول خالیست.
گزارشی از همراهی برای نجات یک مادر: داستانی از امید و درمان
در میان تمام اتفاقات تلخی که به گوش ما میرسد، گاهی صدای دلخراش استیصال یک خانواده، قلبهایمان را میلرزاند. اینبار، این صدای دردمند متعلق به فاطمه خانم، زنی ۵۷ ساله از ملایر بود. بیماریهای سخت و توانفرسا او را در چنگال خود اسیر کرده بودند و زندگیاش را به آزمونی بیپایان از صبر و مقاومت تبدیل کرده بودند.
درگیر با دو بیماری جانفرسا
فاطمه خانم از نارَسایی کلیه رنج میبرد. این بیماری به تدریج عملکرد کلیهها را کاهش میدهد و بدن را با سمومی که نمیتواند دفع کند، تهدید میکند. همراه با این بیماری، یک اختلال خونی شدید نیز گریبانگیر او شده بود. این اختلال باعث کاهش مداوم تعداد پلاکتهای خون میشود، سلولهایی که نقش حیاتی در جلوگیری از خونریزی دارند. هر کاهش ناگهانی پلاکتها، خطر خونریزی داخلی و خارجی را به شدت افزایش میداد.
پزشک معالج فاطمه خانم، دارویی حیاتی به نام Ablyze تجویز کرد. این آمپول به بهبود وضعیت پلاکتهای خون و کنترل بیماری او کمک میکرد. اما مشکل بزرگتر از بیماری، هزینه سنگین درمان بود. هر آمپول Ablyze مبلغ چهار میلیون تومان قیمت داشت و او برای ادامه درمان به چهار آمپول نیاز فوری داشت؛ یعنی ۱۶ میلیون تومان.
همسر فاطمه خانم، یک بازنشسته با درآمدی محدود، تمام تلاش خود را برای تأمین این هزینهها کرده بود. آنها چهار فرزند داشتند و طی سالها هر آنچه داشتند، به پای درمان این مادر نثار کرده بودند. از فروش داراییهای کوچک گرفته تا فداکاریهای دیگر، هیچ راهی نمانده بود که امتحان نکرده باشند. با این حال، فاصلههای ناگزیر بین تزریقها، که هر بار به دلیل ناتوانی مالی طولانیتر میشد، نهتنها روند درمان را مختل کرد، بلکه درد و رنج بیمار را دوچندان نمود. هر تأخیری در دریافت دارو، بیماری را عمیقتر و کنترل آن را دشوارتر ساخت، تا جایی که امید به بهبودی، جای خود را به ترس از بازگشت به نقطۀ آغاز داد. هر بار که درمان به دلیل جور نشدن مبلغ مورد نیاز، متوقف میشد، فاطمه خانم نهتنها از نظر جسمی ضعیفتر، بلکه از لحاظ روحی نیز خستهتر و ناامیدتر میشد. این تأخیرهای ناخواسته، که چیزی جز فقر و نبود امکانات دلیل آن نبود، چرخهای معیوب ساخت که هر بار او را یک قدم از سلامتی دورتر میکرد و آرزوی یک زندگی عادی را برایش دستنیافتنیتر جلوه میداد.
فراخوانی برای نجات جان یک مادر
زمانی که این داستان تلخ به ما رسید، موسسه نیکان دست به کار شد و با انتشار فراخوانی برای جمعآوری کمکهای فوری، در پی نجات جان فاطمه خانم برآمد. فراخوان با امید به دلهای مهربان منتشر شد، دلهایی که هر بار با سخاوت خود، پل میان رنج و رهایی را میسازند.
این حرکت از دل درد و ناامیدی برمیخاست اما نوری از امید را به خانهای آورد که سالها در محاصره تیرگیهای بیماری و فقر بود. از طریق سایت نیکان ماموت، همراهی بینظیر 176 نفر از شما حامیان به بار نشست و امکان تهیه دارو برای ادامه زندگی این مادر مهیا شد. این گامی بزرگ و حیاتی در مسیر بازگرداندن سلامتی و آرامش به خانوادهای بود که شانههایش زیر بار سنگین بیماری و بدهی خم شده بود.
امید، داستانی که ادامه دارد
هر بسته دارو، هر لحظه آرامش و هر نفسی که با خیال آسوده کشیده میشود، نتیجۀ دستانی است که در لحظات سخت، چراغ امید را روشن نگه میدارند. در پس هر نسخهای که به موقع تأمین میشود، قلبهایی آرام میگیرد، مادری بیقرار، آسودهتر به آینده فرزندانش میاندیشد و خانوادهای از هراس تلخ فقدان نجات مییابد. این پایان یک مسیر نیست، بلکه آغازی تازه است؛ سفری که در آن، مهربانی، اتحاد و شفقت، همراهان همیشگی خواهند بود.
همراهی ۱۷۶ نفر برای ساختن آیندهای بهتر
با دلهایی سرشار از سپاس و امید، اعلام میکنیم که به لطف همراهی ۱۷۶ نفر از حامیان دلسوز، مبلغ مورد نیاز برای تأمین داروی حیاتی این مادر جمعآوری شد. این همدلی، جلوهای بینظیر از انسانیت و عشق بود؛ اثباتی بر این حقیقت که وقتی دستها در دست هم قرار میگیرند، حتی سختترین مسیرها نیز هموار میشوند.
به لطف این حمایت ارزشمند، فاطمه خانم توانست روند درمان خود را ادامه دهد و امیدی تازه در دل او و خانوادهاش جوانه بزند. هر بسته دارویی که به موقع به دست بیماران میرسد، تنها یک جعبهی ساده نیست؛ بلکه نشانهای از عشق، مسئولیت و باور به این حقیقت است که هیچکس نباید به دلیل مشکلات مالی، از درمان محروم بماند.
بیایید در کنار هم، این مسیر را ادامه دهیم. نگذاریم هیچ مادری در جدال با بیماری، از ترس نداشتن دارو، شب را با اضطراب سپری کند. نگذاریم هیچ کودکی با دلی لرزان به چهرۀ رنگپریدۀ مادرش خیره شود، بیآنکه بداند آیا فردا او هنوز در کنارش خواهد بود یا نه. تأمین دارو، چیزی فراتر از یک کمک مالی است؛ این یک تعهد انسانی، یک مسئولیت مشترک و چراغی است که میتواند راه نجات را برای بسیاری روشن کند.
همراه شویم، دست در دست، تا امید را به زندگی کسانی که به آن نیاز دارند، بازگردانیم. با هم، امید را زنده نگه داریم.
یکی نخواد اطلاعاتش رو ثبت کنه بایستی چیکار کنه؟
سلام . برای سفارشات نیاز به اطلاعات شما داریم.
سلام و وقت بخیر. نیاز به ثبت هیچ اطلاعاتی نیست. فقط کافیه شماره موبایلتون رو وارد کنید و کد ارسال شده به گوشیتون رو تایید کنید و حمایت رو انجام بدید
دوست عزیز
درگاه کار نمی کنه
اولا درستش کنید
دوما شماره کارت بذارید نشد کارت به کار کنیم
با سلام و احترام
لطفا یکبار از حساب کاربری خارج و مجدد وارد شوید