
فراخوان تامین دستگاه اکسیژن ساز برای آقا محمدرضا
- جمع آوری شده ۴۵,۰۰۰,۰۰۰ تومان
- مبلغ هدف ۴۵,۰۰۰,۰۰۰ تومان
- حامیان ۷۴ نفر
- زمان ثبت ۱۴۰۳/۱۰/۲۴
آقا محمدرضا، مردی که پیشتر در کار کاشیکاری و سرامیک مشغول به کار بوده، مدتهاست که با بیماریهای مختلف دست و پنجه نرم میکند. از چند سال پیش، دردهای ناشی از دیسک کمر او را مجبور به جراحی کرد، اما این پایان ماجرا نبود. بیماری ریوی به جان او افتاده و در طی سه سال گذشته، چندین بار به مدت دو ماه در بیمارستان مسیح دانشوری بستری بوده است. امروز نیز او در حالی که تنها چند روز است از بیمارستان مرخص شده، با مشکلات تنفسی شدید دست و پنجه نرم میکند.
محمدرضا امروز به دستگاه اکسیژنساز نیاز دارد تا بتواند به راحتی نفس بکشد. در حال حاضر، تنها وسیلهای که برای تنفس در اختیار دارد، یک کپسول اکسیژن است، اما این کپسول برای او کافی نیست. هزینه دستگاه اکسیژنساز مورد نیاز آقای جهان تیغ، مبلغی معادل ۴۵ میلیون تومان است. در حالی که وضعیت مالی او بسیار ضعیف و پرداخت این هزینه برایش غیرقابلتصور است.
این خانواده مستاجرند و تنها درآمد خانواده از کار دختر خانواده تأمین میشود. همسر او خانهدار است و در این شرایط سخت، این خانواده کوچک تنها به یک چشمه از محبت و کمک نیاز دارند. کمکی از دلهای بزرگ شما، تا بتوانند زندگی روزمره خود را با اندکی آرامش بگذرانند.
در چنین شرایطی، هیچ چیزی مهمتر از یک نفس راحت نیست. دستگاه اکسیژنساز برای آقا محمدرضا و خانوادهاش حکم یک معجزه را دارد. ما به شما عزیزان امید داریم و میدانیم که با کمک شما، میتوانیم این معجزه را برای ایشان فراهم کنیم.
هر مبلغی که شما اهدا میکنید، هرچقدر هم کوچک، در این راه بزرگ تاثیرگذار خواهد بود. شما میتوانید با قلبی پر از مهربانی، این داستان سخت را به یک داستان موفقیت و امید تبدیل کنید.
شماره کارت بانک صادرات :
6037-6919-9000-5571
شماره حساب صادرات : 0103195492009
حساب شبا بانک صادرات : IR330190000000103195492009
به نام موسسه خیریه نیکان ماموت
معجزهای از جنس نفس: اهدای دستگاه اکسیژنساز به آقا محمدرضا
وقتی نفس کشیدن، یک آرزو میشود
همه ما بدون لحظهای درنگ نفس میکشیم، بیآنکه متوجه باشیم چه نعمتی در اختیار داریم. اما برای برخی، هر دم و بازدم به چالشی سخت تبدیل میشود، تا جایی که نفس کشیدن سادهترین نیاز، به آرزویی دور از دسترس بدل میشود. این داستان آقا محمدرضا است، مردی که روزگاری با دستان پرتلاش خود زندگی میساخت اما امروز برای زنده ماندن، نیازمند حمایت مهربانان است.
با کمک ۷۴ نفر از نیکوکاران دلسوز، توانستیم مبلغ ۴۵ میلیون تومان را جمعآوری کنیم و دستگاه اکسیژنسازی را که آقا محمدرضا برای ادامه زندگی به آن نیاز داشت، تهیه و به او اهدا کنیم. اما این تنها یک دستگاه نبود؛ این هدیه، بازگرداندن امید و امکان زندگی راحتتر به انسانی بود که نفسهایش به شماره افتاده بود.
داستان مردی که سالها جنگید
آقا محمدرضا، مردی پرتلاش و زحمتکش، بخش عمدهای از زندگیاش را در شغل کاشیکاری و سرامیککاری سپری کرد. شغلی که به دقت، مهارت و استقامت بدنی زیادی نیاز دارد. سالها با تلاش بیوقفه، آجرها را کنار هم چید و خانههایی را که رویایشان در دل صاحبانشان شکل میگرفت، تکمیل کرد. اما روزگار همیشه بر وفق مراد نیست. دیسک کمر اولین ضربه را به زندگیاش وارد کرد. درد طاقتفرسای آن، در نهایت او را مجبور به جراحی کرد. اما وقتی تصور میکرد که پس از طی کردن دوران نقاهت، میتواند دوباره به زندگی عادی بازگردد، بیماری ریوی او را از پا انداخت.
سه سال گذشته، برای او و خانوادهاش سراسر سختی و مبارزه بود. او بارها برای دو ماه متوالی در بیمارستان مسیح دانشوری بستری شد. دستگاههای اکسیژن بیمارستان، تنها جایی بود که او میتوانست نفس بکشد، اما هر بار که مرخص میشد، زندگی در خانه بدون دستگاه مناسب، برایش کابوسی تکراری بود. او که روزگاری با دستان خود برای دیگران خانه میساخت، اکنون برای ادامه زندگی خود به دستگاهی نیاز داشت که هوای تازه را به ریههایش برساند.
خانوادهای که با عشق اما در سختی زندگی میکنند
محمدرضا، همسرش و فرزندانشان، در یک خانه اجارهای زندگی میکنند. در شرایطی که او ناتوان از کار کردن شده، بار مسئولیت مالی به دوش دخترشان افتاده است. همسرش خانهدار است و با عشق و صبوری از او مراقبت میکند. اما این خانواده کوچک در سختترین شرایط اقتصادی به سر میبرند
پرداخت هزینه ۴۵ میلیون تومانی برای خرید دستگاه اکسیژنساز، برایشان غیرممکن بود. آنها هر روز با این نگرانی از خواب بیدار میشدند که اگر اکسیژن محمدرضا تمام شود، چه باید بکنند؟ آیا باید دوباره به بیمارستان مراجعه کنند؟ آیا این بار او توان بازگشت به خانه را خواهد داشت؟
وقتی ۷۴ قلب مهربان، معجزه میکنند
اما در میان این تاریکی، شما بودید که نور امید را به خانه این خانواده بازگرداندید. تنها چند روز پس از انتشار فراخوان، ۷۴ نفر از نیکوکاران مهربان با کمکهای کوچک و بزرگشان دست به دست هم دادند تا این مبلغ را تأمین کنند. هر کدام از شما، با قلبی سرشار از عشق و نوعدوستی، در ساختن این معجزه سهم داشتید
با تکمیل مبلغ موردنیاز، دستگاه اکسیژنساز خریداری و با عشق به خانه محمدرضا ارسال شد. لحظهای که او برای اولین بار از این دستگاه استفاده کرد، چیزی فراتر از یک تجربه پزشکی بود؛ آن لحظه، بازگشت امید و امکان تنفس بدون ترس بود.
تأثیر یک دستگاه، فراتر از یک وسیله پزشکی
برای بسیاری از ما، دسترسی به امکانات پزشکی پیشرفته امری عادی و بدیهی است. اما برای خانواده محمدرضا، این دستگاه اکسیژنساز تنها یک وسیله پزشکی نیست؛ بلکه دریچهای به سوی زندگی دوباره است. این دستگاه برای آنها به معنای نفسهایی آرام و بدون درد، شبهایی بدون نگرانی از تمام شدن اکسیژن، و کاهش هزینههای سنگین درمان و بستریهای مکرر در بیمارستان است. این هدیه، امید را به خانوادهای بازگرداند که روزهای سختی را پشت سر گذاشتهاند.
برای محمدرضا، این دستگاه یعنی توانایی انجام فعالیتهای روزمره بدون احساس خفگی، یعنی استقلال بیشتر در خانه و رهایی از وابستگی مداوم به بیمارستان. این فرصتی است برای زندگی دوباره؛ فرصتی برای لبخند زدن، برای در آغوش گرفتن عزیزانش بدون نگرانی، و برای تجربه روزهایی که دیگر سایه ترس از تمام شدن اکسیژن بر آنها سنگینی نمیکند. این دستگاه، نه تنها جان او را نجات داد، بلکه به خانوادهاش آرامش و امیدی دوباره بخشید.
شما، فرشتههای زمینی
این اتفاق، یک بار دیگر ثابت کرد که هنوز هم مهربانی زنده است. هنوز هم میتوان به کمک یکدیگر، بارهای سنگین زندگی را سبکتر کرد. شاید مبلغی که هر یک از شما اهدا کردید، در ظاهر کوچک به نظر برسد، اما وقتی ۷۴ نفر دست به دست هم میدهند، نتیجه چیزی شبیه به یک معجزه میشود.
چگونه میتوانیم به افراد بیشتری کمک کنیم؟
آگاهیرسانی: اگر هر کدام از ما، این داستان را با دیگران به اشتراک بگذاریم، میتوانیم افراد بیشتری را با نیازهای واقعی آشنا کنیم.
حمایتهای مستمر: بسیاری از خانوادههای نیازمند، همچنان چشمانتظار کمکهای ما هستند.
ترویج فرهنگ نیکوکاری: کمک کردن فقط مالی نیست؛ میتوان با وقت گذاشتن، حمایت معنوی و ایجاد شبکههای اجتماعی برای جمعآوری کمک، تأثیرات بزرگی ایجاد کرد.
یک نفس راحت، یک زندگی دوباره
امروز، محمدرضا میتواند بدون دغدغه نفس بکشد. شبهای او و خانوادهاش آرامتر شده است و دیگر نیازی نیست که هر لحظه نگران تمام شدن اکسیژن باشند.
این تنها یک داستان نیست؛ این سندی است از قدرت همدلی و عشق شما.
از شما، نیکوکاران عزیز، صمیمانه سپاسگزاریم که با قلبهای مهربانتان، امید را به این خانواده بازگرداندید. شما ثابت کردید که حتی در سختترین روزها، انسانیت هنوز زنده است و هیچکس در این دنیا تنها نیست.
بیایید با هم، این چراغ امید را روشن نگه داریم و در کنار یکدیگر، زندگی را برای نیازمندان آسانتر کنیم.