کتاب نگهبان ماموت

ماموت، میراثی است که بهروز فردوس بر این کره‌ی خاکی به یادگار گذاشته است. همان نامی که به احتمال بسیار زیاد، لااقل یک بار ماشین‌های حمل مواد غذایی و یا تریلرهای آن را در کوچه و خیابان‌های ایران یا جاده‌های کشور دیده‌اید. این خود زندگی‌نامه روایت او در کتاب نگهبان ماموت است از دنیاهایی که با آن‌ها برخورد کرد، شناخت، خلق کرد، از آن‌ها عبور کرد و به جا گذاشت.

شباهت‌هایی میان روایت‌های زیسته‌ی او در کتاب نگهبان ماموت، با روایت‌های هم‌نسلانش که می‌شناسید یا از آنها خوانده‌اید خواهید یافت. اما نکات افتراق ریز و درشت فراوانی که تکینگی بهروز فردوس را شکل می‌دهند، همان‌هایی هستند که این زندگی‌نامه‌ی خودنوشت را در ذهن شما ماندگار و تأثیرگذار خواهند کرد. کتاب نگهبان ماموت، روایت پیکار مستمر او با مرگ و تمامی مشکلات دیگری است که در برابر عظمت مرگ برایش هیچ بودند، چنان که توانست زندگی را که به قول خودش ارزش زیستن دارد، با شور و توانی پیش ببرد که روزی پس از هشتاد سال بنویسد: «ادعای من به شیرین‌کامی در زندگی، صرفا به پشتوانه‌ی دارایی مادی‌ام نیست.» 

نا موجود

کتاب نگهبان ماموت، قصه‌ ۸۱ سال زندگی کارآفرین بزرگ ایرانی که از ۱۸ سالگی درگیر سرطان شد و با ۱۰ نوع سرطان مختلف جنگید اما همیشه در حال آفرینش بود.

کتاب نگهبان ماموت

مردی که هرجا می‌‌رفت در پاسخ به پرسش «شما که هستید یا چه‌ کاری انجام می‌دهید؟» جمله‌ای ساده ولی از ته دل می‌گفت: «بهروز فردوس، یکی از نگهبانان ماموت.» سخن از ۸۱ سال شور زندگی و آفرینش مردی است که در ۱۸ سالگی همان بیماری که مادرش را از او گرفته بود، مهمان جسم‌وجانش شد. همین روایت ساده از زندگی یکی از بزرگ‌ترین کارآفرینان ایرانی، تناقض‌های زیستن و شور زندگی در روزهای مبارزه با بیماری را برای‌مان آشکار می‌کند.

قصه‌ی شیرین و مفصل بهروز فردوس

بهروز فردوس خیلی زود و در کودکی پا به دنیای پیچیده بازار گذاشت که البته خود قصه‌ای شیرین و مفصل است اما یکی از تجربه‌های جوانی‌اش که در کتاب نگهبان ماموت آمده هم شنیدنی است:

«در سال 1338 و روزهای جوانی، زندگی و تحصیل در آلمان برایم تجربه‌ی بزرگی بود، ولی در هیچ کجای دنیا به اندازه‌ی ایران آرام و قرار نداشته‌ام. در آلمان هم که بودم دلم می‌خواست زودتر به ایران بازگردم. در آن زمان سالی دو بار با اتومبیل سواری به ایران می‌آمدم و آن را می‌فروختم و در بازگشت با خود قالی دست‌باف به آلمان می‌بردم و با فروش آن هزینه‌های زندگی‌ام در آلمان را تأمین می‌کردم.»

او اما در یکی از همین سفرها به فصل تجارت در زندگی‌اش خاتمه داد و پا به دنیای آفرینش گذاشت هرچند که پیش از آن هم تولیدهای فراوانی داشت:

«رویایی که همیشه در سر داشتم تولید بود و تبدیل شدن به یک تولیدگر اولین تصویری بود که از آینده در ذهن داشتم.»

در همه این سال‌ها اما بیماری بخش جدایی‌ناپذیر زندگی مردی بود که همواره شیفته زندگی بود و شور زیستن و خلاقانه‌ زیستن حتی در آمبولانس هم رهایش نمی‌کرد:

«در فاصله‌ی بین هتل تا بیمارستان در آمبولانس برای لحظه‌ای کاملاً هشیار شدم و تجهیزات آن آمبولانس توجهم را جلب کرد. از آن لحظه به بعد فقط یک چیز می‌خواستم، هر چه سریعتر سلامتی خود را به دست آورده و با نمونه‌ای از آمبولانس‌ها به ایران برگردم و تولید آن را آغاز کنم. پیش از بازگشت به تهران سه دستگاه آمبولانس از کمپانی بنز خریداری و به ایران ارسال کردم. زمانی که آمبولانس‌ها به ایران رسید آنها را دمونتاژ کردیم و تولید آغاز شد…»

او که لذت وصف‌ناپذیر بازسازی را چشیده و همواره یکی از علایق زندگی‌اش بود:

«یکی از علایق من از آن زمان تا همین امروز خرید خط تولیدهای دست دوم و حتی از کار افتاده است. جدای از صرفه‌ی اقتصادی که این کار دارد لذت بازسازی، تعمیر و روغن‌کاری مُشتی آهن که روزی چرخ آن برای تولید چیزی می‌چرخیده، برایم وصف‌ناپذیر است.»

فصل‌مشترک تمام روزها و سال‌های زندگی بهروز فردوس اما شیفتگی‌اش به ایران و هم‌میهنان‌اش آن هم به فارغ از هرگونه شعار و سیاست‌زدگی بود:

«دوست دارم کارم، ثمره‌ی کارم و هر قدمی که برمی‌دارم در این خاک باشد و اگر سودی از آن حاصل می‌شود آن را با هم‌وطنان خودم شریک شوم.»

عشق وصف‌ناپذیر به انسانیت و زندگی آرام انسانی که در ویرانگرترین زلزله ایران، خواب و خیال را از زندگی کارآفرین و صنعت‌گر بزرگ ایرانی ربوده بود:

«دی ماه سال ۱۳۸۲ زمین‌لرزه بزرگی خواب ۵۰ هزار نفر از مردم شهر بم را ابدی و مردم ایران را داغدار کرد. در آن شب‌ها و روزهای سخت، فکری به ذهنم رسید که تبدیل به ایده‌ی اولیه‌ی «کانکس‌های بحران ماموت» شد. به سرعت شروع به طراحی و محاسبات خانه‌ای کردم که بتواند مانند اسباب بازی لگو، به راحتی و بدون نیاز به متخصص سر پا شود و از طرفی هم وزن کمی داشته باشد تا در حمل‌و‌نقل با مشکلی مواجه نشویم.

پانل‌ها را کشویی کردم تا به راحتی قابل استفاده باشند. قبل از طلوع آفتاب در کارخانه بودم تا خط را برای تولید چیزی که در ذهن داشتم آماده کنم. از همان روز تعدادی از آن خانه‌های سبُک به نام «کانکس بحران» در ماموت وجود دارد تا به محض بروز حادثه به مناطق نیازمند ارسال شود.»

این‌ها همه بخش ناچیزی از سرگذشت بهروز فردوس است؛ سرگذشتی که به قلم ساده و صمیمی بنیان‌گذار ماموت در «کتاب نگهبان ماموت» به شیوایی و شیرینی وصف‌ناپذیری نگارش شده و حالا از سوی نشر «چشمه» روانه بازار کتاب ایران شده است:

«هر کلمه‌ی کتاب نگهبان ماموت برای من حکم یک روز از سرگذشتم را دارد چرا که هیچ روزی را به یاد نمی‌آورم که خالی از تلاش، امید، شکست و یا پیروزی بوده باشد.»

فواید کتاب نگهبان ماموت

آخرین آفرینش و تولید چهره ماندگار صنعت و کارآفرینی ایران گامی تازه برای نیکوکاری است؛ همچنان که خودش می‌‌خواست ثمره هر کارش در این خاک و شراکت با هم‌وطنانش باشد، حالا عواید حاصل از کتاب نگهبان ماموت مستقیم به موسسه خیریه «نیکان» می‌رسد تا باری از دوش نیازمندان و خانواده‌های ایرانی بردارد. 

ناشر

چشمه

مولف

بهروز فردوس

اندازه

پالتویی

نوع جلد

شمیز

تعداد صفحات

180

نظر خود را در خصوص محصول بنویسید

شرایط ثبت نظرات کاربران:
  • لازم است محتوای ارسال‌شده منطبق بر عرف و شئونات جامعه و با بیانی رسمی و عاری از لحن تند، تمسخر و توهین باشد.
  • محتوای ارسال‌شده نمی‌تواند شامل اطلاعات شخصی، راه‌های ارتباطی، آدرس لینک و وب‌سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی باشد.
  • نظرات کاربرانی که دارای نام کاربری نامناسب هستند مورد تایید قرار نخواهد گرفت.
  • از درج نظرات گمراه‌کننده یا نظراتی که جنبۀ تبلیغاتی دارند خودداری کنید.
نام
دیدگاه شما

نظر کاربران

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.